فندق کوچولوی مافندق کوچولوی ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره
پیوندآسمانی ماپیوندآسمانی ما، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

دلنوشته هایی برای پسرم

سپید دندان

1394/9/15 20:03
نویسنده :
1,303 بازدید
اشتراک گذاری

               

فندق کوچولوی مامان tand.gif

شب گذشته دل درد شدیدی کرده بودید. مامان درمانی کردم ویک فنجان آب جوش نبات و عرق نعناء تهیه کردم.از اونجایی که شما موقع خوردن نوشبدنی ها از لب فنجان تمام لباستونو خیس می کنید با قاشق بهتون می دادم. ناگهان متوجه شدم قاشق با یک جسم سخت برخورد می کند و صدایی شبیه تق تق می یاد. از  لب فنجان دادم که بخورید صدا بلندتر شد شک کردم فکرکردم اشتباهی پیش اومده انگشتمو به لثه هاتون مالیدم واااااااااااااااااااااای دیدم بببببببببببببله پسرکم دندون در اورده بغلت کردم دور اتاق چرخوندمتون بوسه بارونت کردم پایین وبالا می پریدم دیروقت بود وگرنه همه رو خبردار میکردم زنگ زدم باباجونی سرشون حسابی شلوغ بودازپشت تلفن دادزدم گفتم اقا به قران مجید امیرعلی ایندفعه دیگه واقعن دندون در اورده.باورش نمیشد.خداجون شکرت این کلمه ای بود که باباجونی با شنیدن این خبر گفت.بعد از خوشحالی حسابی گریه کردم.امروز دقیق شدم دیدم اون یکیشم یه کوچولو بالا اومده.فدات بشم که اینقدر ماااااااهی 

خواستم عکشو بگیرم اما شما اجازه نمی دید بالاخره ازشون عکس می گیرم.

 

                     

پسندها (4)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

باباجونی
15 آذر 94 21:49
سلام به مامانو پسر گلم که این روزا دارن یکی دیگه از نعمتهای خداوند رو میبینن و حس می کنند مرواریدی به نام دندان که همراه با درد بیرون میاد اما زیباست هم برای پسرمون وهم برای ما پس باید از هم اکنون مواظبت از این مروارید را بهش یاد بدیم بابایی پسرم دوستت دارم و میبوسمت این روزها بیشتر اوقات شما با مامان در ارتباطی امیدوارم این روزها همیشه با شادی و عشق همراه باشد دوستتان دارم واز مامانجونی بابت همه چیز تشکر میکنم ......

پاسخ
سلام به همسر مهربانم .بله حتما آموزش میدم سرورم.خواهش می کنم ماهم به خاطر زحمات شما متشکریم باباجونی مهربون
اورانوس
16 آذر 94 1:36
تبرييييک فراوان به شما و به امیرعلی کوچولو

پاسخ
ممنون اورانوس عزیز.خودت یک روزی مادر میشی واین تجربه شیرین را درک خواهی کرد.
اتی مامان
18 آذر 94 1:24
مبارررررررک امیرعلی جونمن یکی به شدت منتظر مرواریدها سفیدت بودم

پاسخ
ممنون خاله جون.