فندق کوچولوی مافندق کوچولوی ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره
پیوندآسمانی ماپیوندآسمانی ما، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

دلنوشته هایی برای پسرم

بازی با حیوانات

1394/9/13 0:17
نویسنده :
341 بازدید
اشتراک گذاری

عشقولکم چند شب پیش بی خواب شده بودید.باباجونی از اونجایی که صبح زود باید بیدار می شد تا سرکار برن به ما شب بخیر گفتند و خوابیدند. ما موندیم و  یک جفت چشم خوشرنگ برا پسری که اصلا دلش نمی خواست بخوابه .با خودم فکر کردم چیکار کنم تا حوصلمون سر نره خدا کمک کرد و یک بازی اختراع کردم .همه حیوانات فشاری و عروسک های حمام شما رو ردیف چیدم .بعد شما رو کنار اونها نشوندم.حالا شما بادیدن این همه عروسک های رنگارنگ ذوق زده شده بودید.بعداسم یک به یک شونو به شما می گفتم غذای مورد علاقه اون حیوون را هم  می گفتم و در انتها صداشو تقلید می کردم چقدر که دوست داشتید مخصوصا از آقا گاوه که خیلی خوشتون اومده بود و همینطور از صداش.تا ساعت یک یک ونیم همین کارمون شده بود چندبار این روال طی کردیم خییییلی دوست داشتید  تا اینکه خسته شدید چشم های قشنگتو می مالوندی بعد شیر خوردید و خوابیدید.این عکس ها روهم فرداروزش گرفتم اخه شما اجازه ندادید اون شب عکس بگیرم از اون شب به بعد این بازی شده بازی روزانه من وشما.

    تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

                            

                                        باغ وحش خیالی امیرعلی جونم

   تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

                        

پسندها (5)

نظرات (4)

اورانوس
13 آذر 94 0:31
چقدر با سلیقه و خلاق .خوش به حال امیر علی

پاسخ
تشکر از محبتت .ممنون که یه ما سر میزنید.
مامان طاهره
13 آذر 94 0:36
سلام. این بازی شما با نی نی تون منو یاد سه چهار ماهگی قندعسلم انداخت. عاشق چیدن و خراب کردن این حیوونا بود. اگه دوست داشتید به ما سر بزن و تبادل لینک کنیم.

پاسخ
سلام.فکرکنم براشون خیلی جالب باشه.چشم حتما.موافقم دنبالت می کنم.
اتی مامان
13 آذر 94 18:27
ای جونم وروجک مامانچرا مامانی را بیخواب کردی

پاسخ
کار هر شبشه خاله.عادت کردم.
باباجونی
15 آذر 94 22:04
عالیه جای بابا خالیه

پاسخ
باباجونی توی رخنخواب لالا کرده.